[ad_1]
ریس دیویس و لیام مالون ، افسران سال اول گشت مرزی ، از سال دوم با هم دوست بوده اند. هنگامی که ماموریت جدید آنها آنها را در مرزهای جنوبی قرار می دهد تا یک قاتل شرور و غیرانسانی ، یک روح خوار ماورا الطبیعه را شکار کنند ، آنها باید از همه منابع موجود استفاده کنند. خاطرات مشترک ، یک بار در جزایر انگلیس ، آنها از طرق مختلف با هم شریک شدند و پیوندی ابدی ایجاد کردند و آنها را قادر به شکست همان دشمن در زندگی کردند. … در این زندگی ، رفتن از یک دوست به یک عاشق برای عبور از مرز ، دوستی آنها را از بین می برد یا بر این اساس توسعه می یابد؟
[ad_2]
source link